زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

توبه نصوح

توبۀ نَصوح، منظومه‌ای 254بیتی از شاعری ناشناس در بحر رمل. این منظومۀ مکتب‌خانه‌ای قصه‌ای آموزشی و اخلاقی است در باب توبه و مداومت بر آن. کتاب در 1299 ق / 1882 م به کوشش مهدی اخ محمد قزوینی کتابت، و به صورت سنگی با 11 تصویر چاپ شده است. آغاز مثنوی چنین است: به نام آن که عالم را بنا کرد / زبانم همچو بلبل آشنا کرد (نک‍ : ص 1).
از این اثر دست‌کم 6 نسخۀ خطی شناسایی شده که کهن‌‌ترین آن مربوط به قرن 12 ق است و در کتابخانۀ سلطنتی نگهداری می‌شود (منزوی، 10 / 648). شاعر جابه‌جا در متن، نکات و آموزه‌های حکمی و اخلاقی در ضمن قصه آورده است. این مثنوی ایرادهایی در وزن و قافیه دارد.
کتاب با یاد و ذکر خدا آغاز می‌شود و مؤلف پس از توصیۀ مخاطب به راستی و درستی و مداومت بر توبه، وارد داستان می‌شود. خلاصۀ داستان چنین است:
در زمان حضرت عیسى (ع) و در دورۀ حکومت ضحاک مردی دلاک به نام نصوح که شبیه زنان است، به دلاکی در حمام زنان می‌پردازد و همه او را زن می‌پندارند. وی دلاک بانوی حرم است و ثروت فراوانی از این راه اندوخته است. چون وجدان او از این گناه هرروزه ناآرام است، توبه می‌کند و با تظاهر به بیماری به حمام نمی‌رود. روزی دختر پادشاه به حمام می‌رود و او را طلب می‌کند. او توبه‌اش را می‌شکند. روزی دیگر همسر پادشاه در حمام گوهر گران‌بهایش را گم می‌کند، آن را نمی‌یابند، حتى فرج زنان را می‌گردند. چون نوبت به نصوح می‌رسد، از شرم و ترس به داروخانه پناه می‌برد و به درگاه خدا تضرع می‌کند که آبرویش را حفظ کند. چون از صمیم قلب توبه می‌کند، گوهر یافت می‌شود. نصوح تمام ثروت خود را می‌بخشد و همراه زن و فرزندانش سر به بیابان می‌گذارد (سراینده اشاره می‌کند که به این دلیل، آیۀ «توبةً نصوحاً» آشکار می‌شود).
نصوح بعد از سختی و گرسنگی گوسفندی می‌یابد که شیر او تمامی‌ناپذیر است. با ثروتی که از فروش شیر آن گوسفند به دست می‌آورد، پایگاهی برای کاروانیان بنا می‌کند و مورد توجه و اعتماد مردم قرار می‌گیرد. پادشاه آن ناحیه از قدرت او می‌ترسد و علیه او لشکرکشی می‌کند. نصوح با همراهی اطرافیان، پادشاه را شکست می‌دهد و خود به پادشاهی می‌رسد.
مدتی بعد چوپانی به قصر او می‌آید و ادعا می‌کند که گوسفند متعلق به او ست. نصوح گوسفند را بازمی‌گرداند، اما چوپان می‌گوید پادشاهی و قدرتی که نصوح به دست آورده، هم به او تعلق دارد. نصوح همه را به او می‌دهد. او می‌گوید گوشتی که بر تن نصوح و خانوادۀ او روییده هم متعلق به او ست. پس باید نصوح و خانواده‌اش از کوه سنگ بیاورند و برای او خانه‌ای بسازند تا گوشت آنها آب شود. نصوح می‌پذیرد و هر آنچه چوپان خواسته است، انجام می‌دهد. در پایان چوپان به او می‌گوید که فرشته‌ای از فرشتگان خداوند است و برای امتحان او و آزمون مداومت بر توبه‌اش آمده است. پس تاج شاهی را بر سر نصوح می‌گذارد.
نام این داستان برگرفته از آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا توبوا اِلَی اللّٰهِ تَوبَةً نَصوحاً ... » (تحریم / 66 / 8) است. اصطلاح «توبۀ نصوح» در فرهنگ اسلامی و ادبیات فارسی به معنی توبۀ خالص و راست است که تائب نیت رجوع ندارد (صفی‌پور، 3-4 / 1252)؛ توبۀ صاف و خالص و استوار که بازِ گناه هرگز نگردند ( غیاث اللغات، نیز آنندراج، ذیل نصوح). در زبان شریعت و طریقت، توبه‌ای که دارای همۀ شرایط، یعنی پشیمانی در دل، استغفار به زبان، باز ایستادن از گناه و عزم بر ترک گناه برای همیشه باشد، توبۀ نصوح نامیده می‌شود (میبدی، 10 / 160؛ نیز نک‍ : عبادی، 53).
از علائم توبۀ نصوح کم‌خوردن به دلیل روزه، کم‌خفتن به دلیل نماز و کم‌گفتن به دلیل یاد خدا، و انجام‌دادن فرایض است (میبدی، همانجا). با چنین توبه‌ای اثری از گناه در ظاهر و باطن باقی نمی‌ماند (قشیری، 142؛ نجم‌الدین، 355). شاعران و نویسندگان نیز این اصطلاح را در همین معنی به کار برده‌اند: بند و غل، توبۀ نصوح بود (سنایی، 121). در خجالت افتاد و توبۀ نصوح کرد (هندوشاه، 270؛ نیز نک‍ : ابوالفتوح، 11 / 197). عطار نیشابوری در تذکرة الاولیاء می‌گوید: ابراهیم ادهم توبۀ نصوح کرد (ص 19). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون، اصحّ توبه را توبۀ نصوح می‌داند (تهانوی، 233).
 دهخدا ( لغت‌نامه ... ، ذیل نصوح) به داستان نصوح اشاره‌ای ندارد و نصوح را نه نام شخصی، بلکه در معنی خالص می‌آورد. به اعتقاد شعار (ص 1296)، نصوح صفت توبه است نه نام شخص و ترکیب توبۀ نصوح صفت و موصوف است، نه مضاف و مضافٌ‌الیه. مردم بعدها نصوح را به نام شخصی تعبیر کرده، و داستانهایی برای آن ساخته‌اند. وی دلیل دیگر خود را نیامدن داستان نصوح در لغت‌نامۀ دهخدا و متون قدیم می‌داند. در تفسیر سورآبادی به صراحت نصوح نام مردی از بنی‌اسرائیل دانسته شده است (4 / 2639). مولوی روایتی از این داستان را در دفتر پنجم مثنوی معنوی آورده است: بود مردی پیش از این نامش نصوح / بُد ز دلاکی زن او را فتوح ... (3 / 142- 148).
نصوح در روایت مولوی نزد عارفی می‌رود و از او می‌خواهد تا وی را توبه دهد. عارف که به فراست به اسرار او پی برده است به او می‌گوید: «برو که خدا تو را توبه خواهد داد»، اما وی باز هم به کار در حمام زنانه ادامه می‌دهد تا اینکه گوشوارۀ دختر پادشاه گم می‌شود و قصد دارند نصوح را نیز بگردند. نصوح از روی صدق توبه می‌کند و همان زمان گوشواره پیدا می‌شود. پس از آن نصوح از دلاکی زنان دست می‌کشد. همین روایت در مقالات شمس تبریزی (ص 307- 308) و دقایق الحقایق (احمد رومی، 277- 278) نیز آمده است. فروزانفر (ص 175) مأخذ مولانا را حکایت غزالی در احیاء العلوم الدین می‌داند. احمد جام داستان دیگری نقل می‌کند: نصوح از راهزنی توبه می‌کند و تمام اموالش را به دشمنان می‌بخشد تا از او خشنود شوند؛ در حالی‌که چیزی از متاع دنیا برایش نمانده است، کسی نزد او می‌رود و چیزی می‌طلبد. نصوح میزَرش را از تن به در می‌کند و به او می‌بخشد و خود درگوی آبی می‌نشیند (ص 43).
روایتهای شفاهی این قصه را انجوی (1 / 112-113) و درویشیان (3 / 177- 178) ثبت کرده‌اند. این روایتها کم‌وبیش مانند روایت مثنوی‌اند؛ با این تفاوت که در روایت مثنوی داستان پس از توبۀ نصوح ادامه می‌یابد و روزی دختر پادشاه شخصی را می‌فرستد و از او می‌خواهد که به حمام بیاید و دلاکی او را کند، اما نصوح تمارض می‌کند و نمی‌پذیرد.
محسن مخملباف هم فیلمی به همین نام (توبۀ نصوح، 1361 ش) ساخته است که ملهم از این داستان، اما با موضوعی متفاوت است (حیدری، 199-200).

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، 1367 ش؛ احمد جام، انس التائبین، به کوشش علی فاضل، تهران، 1368 ش؛ احمد رومی، دقایق الحقایق، به کوشش محمدرضا جلالی نائینی و محمد شیروانی، تهران، 1354 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1357 ش؛ تهانوی، محمداعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش لطفعلی عبدالبدیع، قـاهره، 1382 ق / 1963 م؛ تـوبۀ نصوح، به کوشش مهدی اخ محمد قزوینی، تهران، 1299 ق؛ حیدری، غلام، معرفی و نقد فیلمهای محسن مخملباف، تهران، 1376 ش؛ درویشیان، علی‌اشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانه‌های مردم ایران، تهران، 1387 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1368 ش؛ سورآبادی، عتیق، تفسیر التفاسیر، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1381 ش؛ شعار، جعفر، «توبۀ نصوح»، سخن، تهران، 1356 ش، دورۀ 25، شم‍ 297؛ شمس تبریزی، مقالات، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، 1369 ش؛ صفی‌پور، عبدالرحیم، منتهی‌ الارب، تهران، 1377 ش؛ عبّادی، منصور، التصفیة فی احوال المتصوفة، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1368 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1346 ش؛ غیاث ‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ش؛ فروزانفر، بدیع‌الزمان، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، تهران، 1347 ش؛ قرآن کریم؛ قشیری، عبدالکریم، رسالۀ قشیریه، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، 1361 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ منزوی، خطی؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش رینولد نیکلسن و نصرالله پورجوادی، تهران، 1363 ش؛ میبدی، احمد، کشف‌الاسرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1337 ش؛ نجم‌الدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1352 ش؛ هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1344 ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.